امروز داخل بوفه مدرسه ، بعد از زیاده روی یه -سال دوازدهمی- در دخالت ، جر و بحثی رخ داد
که نتیجه ش یه سیلی توی گوش راست من بوده 
دنیای لحظه سیلی درونِ من :
(

 1- من همین الان میتونم ازش شکایت کنم و پولی که برای ثبت نام کلاس آلمانی نیاز داشتم دست پیدا کنم

 2- با توجه به نفرتی که ازش دارم میتونم ازش شکایت کنم پیش مدیر تا اخراج شه

 3- میتونم همین الان روش دست بلند کنم و تا جایی که میتونم کتکش بزنم تا دیگه جرأت دعوا کردن با کسی رو نداشته باشه

 )
پیش ناظم رفتم و گفتم میخوام ازش شکایت کنم ( پزشک قانونی ) و ناظم تمام سعیش رو کرد که من رو منصرف کنه از این کار

کسی که این کار رو کرده بود چند دفعه اومد توی کلاس و شروع به التماس کردن کرد و گفت : " من دوازده تا تعهد دارم ، لطفا یه راهی پیش روم بزار که تموم شه "
و من گفتم : " تو نیاز نیست کاری بکنی ، خودم پیگیری میکنم و تا تهش هم میرم "
چند دفعه سعی کرد پشیمون کنه من رو 

ولی سیلی بدی پیاده کرد روی صورتم ، از مدرسه یه راست رفتم مدارک رو برداشتم و رفتم کلانتری

شکایت نامه پر کردم و بعد رفتم پزشک قانونی ، فردا صبح ساعت هشت باید برم بیمارستان و دکتر نوار گوش بگیره ازم ، ممکنه گوشم آسیب دیده باشه

مامانم به کل خانواده همچین داستانی رو تعریف کرده و گفته که من کتک خوردم
من اهمیتی ندارم برام که بقیه چی فکر میکنن ولی از وقتی اومدم خونه مدام در حال تمسخر هستن
" یه مشت میخوابوندی تو صورتش سوسول "
"کتک خوردی ؟ ( همراه با خنده ) "

" فرار کردی پس ؟! "

کلی از این صحبت ها دیدم امروز
از همه !

با من کاری کردن که حتی حس میکنم این من بودم که کار اشتباهی کردم ، اینطور که معلومه باید حتما میزدمش !
ولی یه لحظه فکر کنید من میخواستم بزنمش
" شیشه های بوفه میشکست ، مجبور به پرداخت دیه میشدم ، بعد مدرسه جنگ قبایل کلاسی به وجود میومد ، من یک هفته اخراج میشدم ، نمره انظباتم کم میشد ، سال بعد نمیتونستم مدرسم رو عوض کنم "
با این حال من فکر میکنم بهترین کار رو انجام دادم ولی همه دارن خراب میکنن این حس رو ::)

ظهر داشتم به این فکر میکردم که پول ثبت نام کلاس زبان آلمانی رو از کجا جور کنم تا این که زد توی گوشم ، خیلی خوشحال شدم! 
الان میتونم اون پسره رو از مدرسه اخراج کنم 
فردا والدینش میان و من دارم میرم بیمارستان برای پزشک قانونی

و هنوز تمسخر :)
لعنت به همشون ، این زندگی منه
مگه آدم همیشه باید کتک بزنه تا برنده دعوا باشه؟
من اگر میزدمش از من عذر خواهی نمیکرد ، التماس نمیکرد، عصبی نمیشد و استرس نمیگرفت
" تدبیر بر شمشیر همیشه پیروزه "
از نظر بقیه من یه شکست خورده و یه ترسو ام
ولی لعنت به همشون :)
اهمیتی نداره
درسته حال منو خراب کردن الان
ولی دیگه مهم نیست برام


همه بچه ها امروز داشتن میگفتن " تو ک میتونستی ، میزدیش خب "
ولی خب تهش که چی؟
:)
چیکار باید میکردم؟
نظر شما چیه؟


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

ضرب المثل های فرانسه تور از تبریز ساعت مچی زنانه mahzyarfoulad Be successful in your life Jim امولسيفاير فانتوم